امروزه سمت و سو دادن به افکار عمومی، به عنوان یک علم پیشرفته و موثر ظاهر شده است. از این علم در تجارت و فروش محصول، به عنوان تبلیغات یک کالا یا خدمات، بسیار استفاده می شود. به عنوان یک نمونۀ عملی، برندسازی (Branding) یعنی همراه ساختن یک نماد بصری و تصویری همراه با چیزهای خوب؛ که وقتی بیننده آن نماد را مشاهده می کند، فوراً یاد خوبی های یک کالا یا خدمات بیافتد.
در مورد استانداردها هم چنین چیزی وجود دارد. تا به الان با تبلیغات زیاد استانداردهایی که روی محصولات درج شده است را به ما معرفی کردند و این گونه تلقین شده که هر گاه کالایی دارای چنین استانداردهایی باشد، یعنی هیچ عیب و ایرادی ندارد و با خیال راحت می توان از آن استفاده کرد. مثل استانداردهای ایزو ۹۰۰۱ یا ۹۰۰۲ که نام شان را زیاد شنیده ایم.
حتی همین استاندارد ملی خودمان از این قاعده استفاده کرده است و با تبلیغاتی که در صدا و سیما و رسانه های دیگر انجام شده، این طور القا شده که اگر این علامت حتی روی آشغال هم باشد، همه چیز درست است! آیا با وجود این علامت استاندارد روی محصولاتی مثل چیپس، پفک و نوشابه، باید گفت این محصولات سالم هستند؟ پس اگر سالم هستند چرا نوشابه ای که حاوی علامت استاندارد است، تبلیغاتش در صدا و سیما ممنوع شده است؟!
اما از آنجایی که نمی دانیم چه کسانی در سازمان های دولتی این مملکت پشت میزهای تصمیم گیری نشسته اند، یا با اندیشه های چه کسانی راهبردها را تعیین می کنند، موضوع جالب اینجاست. در حال حاضر با کم شدن اعتبار علامت استاندارد ملی در بین افکار عمومی، رو به سوی دیگر علائم آورده اند و اخیراً با نمادهایی آشنا شدیم که قبلاً خبری از آنها نبود! نمی خواهیم اعتبار نمادهای جدید را کم کنیم. اما این مساله بودار است. ما علامت حلال را روی محصولاتی می بینیم که با حفظ سلامتی انسان هیچ سنخیتی ندارند.
پس باید هوشیار بود و کمتر بازیچۀ دست کسانی شد که نمی خواهند ما سالم بخوریم و بیاشامیم. باید به اصل و محتوای مواد غذایی دقت کرد، نه اینکه با وجود چاپ یک نماد روی محصول، از سالم بودن آن اطمینان حاصل کنیم.